جدول جو
جدول جو

معنی آریه سری - جستجوی لغت در جدول جو

آریه سری
عاریه گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ / رِ سَ)
تمرد. خودسری. گستاخی. (ناظم الاطباء) :
نشست از بر تخت کاوس کی
به خیره سری مست نز جام می.
فردوسی.
آن نمایی که فرامرز ندانست نمود
بدلیری و بتدبیر نه از خیره سری.
فرخی.
ز خیره سری برنهادی بسر.
اسدی (گرشاسبنامه).
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد خیره سری را.
ناصرخسرو.
عقل چه همتای تست کز تو زند لاف عشق
می نشناسد حریف خیره سری میکند.
خاقانی.
چند چو گل خیره سری ساختن
سربکلاه و کمر افراختن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گِرْ یَ / یِ یِ سَ)
گریه که از شادی بهم رسد. گریۀ دروغ که از درد دل نباشد. (از آنندراج) :
گریه های سرد زاهد را نماید کار سست
میشود از ریزش باران وی دیوار سست.
بدیع نصیرآبادی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
موضعی به آمل مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 114 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیره سری
تصویر خیره سری
عمل خیر سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیمه سری
تصویر آسیمه سری
اضطراب
فرهنگ واژه فارسی سره
خودرایی، خیرگی، سبکسری، سرکشی، لجاجت، بی پروایی، گستاخی، بله، حماقت، نادانی، تمرد، خودسری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تریکه+سریدر موسیقی مازندران قطعه ای است سازی مربوط به نی
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفندی که با بدن سفید و سری قهوه ای
فرهنگ گویش مازندرانی
مزد آب داری، سود
فرهنگ گویش مازندرانی
سرکشی کردن به آب راه های زمین شالیزاری، مزد آبداری، سود
فرهنگ گویش مازندرانی
پولی که خریدار بعد از فروش گوسفند یا گاو به فرزند فروشنده
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی مهمانی و سور که به مناسبت گهواره بستن کودک داده می
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی